معنی علم سرشماری

حل جدول

علم سرشماری

آمار ، احصاییه


سرشماری

آمار


مامور سرشماری

آمارگیر

لغت نامه دهخدا

سرشماری

سرشماری. [س َ ش ُ] (حامص مرکب) شمارش سکنه ٔ یک شهر. (ناظم الاطباء). آمار گرفتن. آمارگیری از مردم شهر یا ده. || (اِ مرکب) مالیات سرانه.

فرهنگ معین

سرشماری

(سَ. شُ) (حامص.) شمارش افراد یک شهر یا کشور.

فرهنگ عمید

سرشماری

شمردن و تعیین کردن عدۀ نفوس یک شهر یا یک کشور،


علم

دانستن، یقین کردن،
یقین،
(اسم) معرفت، دانش،
* علم ازلی: علم الهی، علم غیب،
* علم اسفل: [قدیمی] حکمتِ طبیعی،
* علم اوسط: علم ریاضی،
* علم بیان: [قدیمی] علمی که به‌وسیلۀ آن می‌توان فهمید کدام‌یک از طرق تعبیر واضح‌تر و برای ادای مقصود مناسب‌تر است. به عبارت دیگر علمی که شناخته می‌شود به آن ایراد معانی در انحای مختلف، و آن شامل سه باب است: باب اول در تشبیه. باب دوم در مجاز و استعاره. باب سوم در کنایه،
* علم حروف: علمی که از خواص و تٲثیر حروف به‌طور مفرد یا مرکب بحث می‌کند و موضوع آن حروف هجا است، علم سیمیا،
* علم (حکمت) الهی: علمی که دربارۀ ذات واجب‌الوجود بحث می‌کند،
* علم غیب: علم بر امور پنهانی، غیب‌دانی: حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صمّا (سعدی۲: ۳۰۳)،
* علم‌ لاهوت: علمی که دربارۀ عقاید متعلق به ‌خداوند و خداشناسی بحث می‌کند،
* علم لدنی (لدن): [مقابلِ علم مکتسب] علمی که از طریق کشف و شهود حاصل شود، دانشی که بدون فراگیری از جانب خدا به کسی داده شود، دانش ذاتی، علم‌ من‌لدن،

فرهنگ فارسی هوشیار

سرشماری

شمارش و تعیین کردن عده نفوس یک کشور

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرشماری

آماربرداری، آمارگیری، احصائیه

فارسی به عربی

سرشماری

احصاء السکان، ضریبه الاعناق، إحصاءٌ، أحصاءاتٌ


علم

رایه، علم، إِحَاطَه


سرشماری کرد

أحصی


سرشماری جمعیت

أحصاءُ السُّکّانِ

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

علم سرشماری

951

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری